زمانی که حسین جانش را برای خدا داد، زمانی بود که اگر او جانش
را هزینه نمیکرد، چراغ نبوت همه انبیا، چراغ توحید و چراغ ارزشها
برای ابد خاموش میشد. او از طریق شهادت، حلقه اتصال بین توحید
نبوت، ارزشها و انسانهاست.امام زمان(عج) میفرماید،
این هم یک سوم عوض که خدا از حرمت حرامش دست برداشت
و گفت، خاک حسینم، حلال است، آن هم برای آن جایی که هیچ
کلیدی نتوانست مشکلتان را حل کند.
آن کلیدی را که مشکل غیر قابل حل را حل میکند، خاک حسین من است.
حالا اگر در این دنیا بخواهند عوض این شهادت را به او بدهند، فکر میکنید چه باید بدهند. من تا حالا در روایات و آیات، کلمه معوض و عوض را در چنین مسئله ویژهای ندیدم. فقط درباره اباعبدالله حسین (علیهالسلام) است که امام زمان(عج) میفرماید: ««اَلْمُعَوَضُ مِنْ قَتْلهِ» معوض نه نسبت به خود اباعبدالله(علیهالسلام)، معوض نه نسبت به نمازهایش و روزههایش، نه نسبت به این که فرزندی مثل زین العابدین و علی اکبر(علیهماالسلام) را تربیت کرده است، نه چنین نیست. این معوض، فقط قیمت خونش در دنیا است و به قیمت آخرت آن کاری ندارند: «اَلْمُعَوَضُ مِنْ قَتْلِهِ اَنَ الأَئِمَةَ مِنْ نَسْلِهِ وَ الشَفَاءُ فِى تُرْبَتِهِ وَ الْفَوْزُ مَعَهُ»
امام زمان(عج) میفرماید، وقتی خدا این خون را گرفت، گفت: من قیمتیترین شیء را از حسین بن علی(علیهالسلام) گرفتم؛ برای همین عدالتم اقتضا میکند، معوضش را به او بدهم. امام زمان(عج) میگوید، هر یک از ما نُه امام بعد از امام حسین(علیهالسلام)، از امام زین العابدین(علیهالسلام)، با وزنی که دارد، امام باقر(علیهالسلام)، با وزنی که دارد، تا من، یک، بیست و هفتم معوض خونش هستیم. من فکر نمیکنم آسمانها و زمین طاقت حل این مسئله را اصلا ًداشته باشند. حل آن برای ما خیلی مشکل است، این مسئله از قبیل این سخن حق تعالی هست «لَوْ أَنزَلْنَا هذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خَاشِعاً مُتَصَدِعاً مِنْ خَشْیَةِ اللَهِ . ما نُه تن با هر مقامی که داریم، در مجموع، تنها یک سوم عوض آن خونیم.
یک سوم دیگر عوض این است: «وَ الْفَوْزُ مَعَهُ» امام زمان(عج) میفرماید، هر کس در دنیا و آخرت، باطنش، ظاهرش و عملش بوی حسین را بدهد، به طور یقین، اهل نجات است و شکی در آن وجود ندارد: «وَ الْفَوْزُ مَعَهُ».
من از سنگینی این مسایل، واقعاً قلبم در فشار قرار گرفته است. نمیدانیم امام حسین کیست؟ واقعاً نمیدانیم. ما نسبت به ایشان جاهلیم و نمیدانیم او کیست.
و اما معوض دوم که یک سوم دیگر معوض خون امام حسین(علیهالسلام) میباشد، این است که پروردگار خوردن هر خاکی را از زمان آدم تا قیامت و به طور کلی، خوردن همه خاکها را حرام کرده است؛ چنانچه خدای ناکرده، اگر زلزله پیش بیاید و قبر پیغمبر(صلی الله علیه و آله) خراب بشود و دوباره بخواهند لحد ایشان را بچینند، اگر بگویند: مقداری خاک زیر صورت ایشان را یا خاک زیر صورت زهرا (علیهاالسلام) را برداریم و به مریضمان بدهیم، حرام است، اما اراده خدا به این تعلق گرفت که یکی از داروهای این عالم هستی را، نه خاک زیر صورتش را، چون صورتش آنجا نیست و نه خاک زیر گلوی بریده او را، بلکه خاک قبرش را قرار دهد.
امام زمان(عج) میفرماید، این هم یک سوم عوض که خدا از حرمت حرامش دست برداشت و گفت، خاک حسینم، حلال است، آن هم برای آن جایی که هیچ کلیدی نتوانست مشکلتان را حل کند. آن کلیدی را که مشکل غیر قابل حل را حل میکند، خاک حسین من است.
اما یک سوم دیگر عوض این است: «وَ الْفَوْزُ مَعَهُ» امام زمان(عج) میفرماید، هر کس در دنیا و آخرت، باطنش، ظاهرش و عملش بوی حسین را بدهد، به طور یقین، اهل نجات است و شکی در آن وجود ندارد: «وَ الْفَوْزُ مَعَهُ».... منبع : تبیان
پی نوشت : اباة الضیم یعنى کسانى که هرگز زیر بار ظلم و ذلت و خوارى نرفته اند در تاریخ گـذشتـگـان مـخـصوصا تاریخ اسلام و به ویژه تاریخ شیعه که پس از وقوع حادثه جانگـداز کربلا و شهادت امـام حسین عـلیه السلام شیعیان و پیروان آنحضرت از آن بزرگوار الگو برداشته و راه آن حضرت را دنبال کردند نام افراد زیادى ثبت شده است .
پی نوشت: اَللّهُمَّ ارْزُقْنى شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لى قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ اَصْحابِ الْحُسَیْنِ الَّذینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلام
پی نوشت : اَللهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
کتاب را در دستش اینور و آنور می کند و به جلد آن نگاهی می کند بعد آهی می کشد و نگاهی به دوردست می اندازد و می گوید: عجب غلطی کردم خریدمش !!! و چند دقیقه بعد دوباره به کتاب نگاه می کند و دوباره آه و دوباره ...! نگاهی به کتاب انداختم ، لبخندی زدم و گفتم این کتاب رو نخوندم ولی خیلی ازش تعریف شنیدم و یکی از کتابهایی هست که در لیست ِ مطالعاتم هست ... برقی در چشمانش درخشید و اخمهایش باز شد و لبخندی زد و گفت جدی میگی؟ گفتم : آره ... دوست دارم در مورد ِ جنگ و شهداء بیشتر بدونم، با عجله گفت : من کتابمو نمی خوام ، نمی خونمش ، گفتم چرا آخه؟؟ گفت : می ترسم ازش ...! گفتم : ترس؟ از کتاب؟!!! گفت : نه از کتاب ، از نوشته هاش ، از خاطراتش !! آخه پشته جلدشو خوندم، دلم بهم ریخته ، حالم خرابه ، چن وقته نمی تونم غذا بخورم ...! کتابو از دستش گرفتم و پشت ِ جلد رو خوندم ، انصافا صحنه ی دلخراشی رو ناشر پشت ِ جلد حک کرده بود...! گفتم : باشه ، من کتاب رو ازت می خرم ، گفت : نه ، هدیه ! من که دل ندارم بخونم ، حداقل تو بخون ، شاید ثوابی هم به من رسید ... !!! گفتم پس من یه کتاب که مورد ِ علاقت هست رو برات میگیرم تا مدیونت نشم ، و او هم گفت : کتاب روانشناسی دوست داره...! اینطور شد که شروع کردم به مطالعه ی دا ....!
بسم الله ...!
800 صفحه جنگ و خون و آتش و خاک و دود و شهادت و فداکاری و عشق و جنون ... 800 صفحه ، درد و آه ..! کجا؟ همینجا در کشورم ، جنوب ، خرمشهر ...! کی؟ اول ِ جنگ ، حمله به خرمشهر ...! ایستادگی ِ مردم ، کدام مردم؟ مردمی چون سرو ایستاده ...! 800 صفحه که نه به اندازه ی عمرم خجالت و خجالت و خجالت ...! تو ، ایستادگی کردی ، تو، خون و آتش و خاک و دود و جگرهای پاره پاره دیدی و باز هم جنگیدی و ایستادی و من ...! خوابیدم ... چه خوابی ...! و حال از خواندن ِ آنها دلم ریش می شود...! دو هفته همه ی دنیای من شده بود خرمشهر ...! چقدر دوست دارم خرمشهر را ببینم..! و تو را مسجد جامع ِ خرمشهر ..!
پی نوشت : کتاب ِ دا همان ما رایت الا جمیلا ست ...!
پی نوشت : شهید گمنام کیست؟؟؟؟؟؟ :(
پی نوشت : آن روزها دروازه شهادت داشتیم و امروز معبری تنگ .فرصت هنوز باقی است ، دل را باید صاف کرد.
پی نوشت : عرفه داره میاد !
پی نوشت : اَللهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
درباره خودم
لوگوی وبلاگ
آمار وبلاگ
بازدید امروز :21
بازدید دیروز :12 مجموع بازدیدها : 265389 جستجو در وبلاگ
|